خبرهاى جديد
یکشنبه 2 دی 1403
رسول الله صلی الله علیه وسلم در حدیثی میفرماید:«اگر از عمر دنیا تنها یک روز باقی مانده باشد، خداوند آن روز را طولانی خواهد ساخت و مردی از اهل بیت من که نام او و نام پدرش با نام من و نام پدرم یکی است را بر می انگیزد. این مرد دنیا را از عدالت سیراب خواهد ساخت....»
رواه ابو داود برقم 4282 فی المهدی فی اول الكتاب، و الترمذی برقم 2231 و 2232 فی الفتن باب ما جاء فی المهدی و قال الترمذی: هذا حدیث حسن صحیح. و ذكر الحدیث شیخ الاسلام ابن تیمیه فی منهاج السنة (4/211) و اشار الی صحته، و ذكره ایضاً الشیخ الالبانی فی سلسله الاحادیث الصحیحه 4/41 برقم 1529
مهدی اهل سنت و جماعت برای برپا سازی عدل الهی و گسترش دین مبین اسلام قیام خواهد کرد اما مهدی اهل تشیع برای انتقام (از صحابه رسول الله) مبعوث میشود.و تمام فرقه های اهل تشیع به ظهور امام زمان خود اعتقاد دارند.
سبعیه: اولین فرقه از تشیع هستند که امامت را فقط مخصوص حضرت علی میدانند و ایشان را حی و حاضر و زنده میدانند ولی از نظر غایب شده . سبئیه می گوید: «علی هرگز کشته نشده و تا آن زمان که عرب را تحت فرماندهی خود قرار نداده و عدل و عدالت را در دنیا برقرار نساخته، نخواهد مرد» المقالات والفرق للقمی ص 19 تصحیح وتعلیق: محمد جواد مشكور، مطبعه حیدری، طهران 1963م. فرق الشیعه للنوبختی ص 22 دار الاضواء، بیروت، ط. الثالثه، 1404هـ.
اعتقاد به زنده بودن امام پس از فرقه سبئیه به برخی از فرقه های کیسانیه مانند کربیه ( فرقه ای از شیعه كه پیرو ابی كریب ضریر می باشند ) منتقل گشت.هنگامیکه امام این فرقه یعنی محمد بن حنفیه فوت کرد، آنها وفات ایشان را انکار کرده و گفتند: «محمد بن حنفیه زنده و در کوهی بنام رضوی که بین مکه و مدینه قرار دارد بسر می برد. شیری در سمت راست و پلنگی در سمت چپ ایشان قرار دارند که تا فرا رسیدن زمان ظهور از ایشان محافظت خواهند کرد» مسائل الامامه لعبد الله بن محمد الناشی الاكبر ص26 تحقیق: یوسف فان، المعهد الالمانی للأبحاث الشرقیه، بیروت 1971م
این فرقه مدت غیبت امام خویش را هفتاد سال اعلام کرد. اما هفتاد سال سپری گشت و خبر از ظهور امام نشد.
سپس رفته رفته هر فرقه به هنگام در گذشت امام خویش، وفات او را انکار کرده و او را مهدی موعود خود دانسته و در انتظار ظهور و قیام او لحظه شماری می کرد. اما آنچه در این مسأله بین تمام فرقه ها و فرقه اثنی عشری اختلاف افکنده این است که تمام این فرقه ها، مهدی خویش را اشخاصی قرار می دادند که در بین مردم زندگی کرده و همگان او را دیده بودند. اما فرقه اثنی عشری مهدی خویش را نوزادی قرار داد که نه تنها هیچکس او را ندیده بلکه مقرب ترین افراد خانواده او، وجود چنین نوزادی را انکار می کردند. پس از این مقدمه، اکنون در مورد اینکه چگونه ایمان به مهدی غائب به اعتقادات مذهب اثنی عشری رخنه پیدا کرد و به یکی از اساسی ترین معتقدات این مذهب مبدل گشت، صحبت می کنیم.
حسن عسکری که شیعه اثنی عشری او را امام یازدهم خود می داند در سال 260هـ فوت کرد و همانگونه که قمی و نوبختی در کتابهای خود گفته اند: «هیچ اثر و نشانه ظاهر و آشکار که دال بر صاحب فرزند بودن ایشان باشد دیده نشد. در نتیجه میراث ایشان بین مادر و برادرشان جعفر تقسیم گردید» المقالات و الفرق للقمی ص 102 تصحیح و تعلیق: محمد جواد مشكور، مطبعه حیدری، طهران 1963م. فرق الشیعه للنوبختی ص 96 دار الاضواء، بیروت، ط. الثالثه 1404هـ.
این در حالی است که شیعه امامان خویش را حجت خداوند بر مردم می داند و معتقد است وجود نظم و ثبات در نظام کون و هستی بسبب وجود امام می باشد. و اگر بر روی زمین امامی وجود نداشته باشد کون و هستی زیر و زبر خواهد شد. (اصول الكافی للكلینی 1/188 تصحیح و تعلیق: علی اكبر غفاری، دارالكتب الاسلامیه، طهران، ط. الثالثه: 1388هـ)
پس از آن شیعیان معتقد به زمین بدون حجت دوام نیاورده و مات و مبهوت گشته و پس از آن به فکر چاره ای بودند و همچنان نوبختی و قمی گفته اند این مسئله شیعیان را به چهارده یا پانزده مذهب و گروه تقسیم کرد. فرق الشیعه للنوبختی ص 96 دار الاضواء، بیروت، ط. الثالثه 1404. الفصول المختاره للمفید ص 258 دار الاضواء بیروت، ط. الرابعه 1405 هـ. المقالات والفرق للقمی ص 102 تصحیح و تعلیق: محمد جواد مشكور، مطبعه حیدری، طهران 1963م
بعضی ها گفتند امکان ندارد امام حسن عسکری زمین را بدون حجت بگذارد امام عسکری نمرده زنده هست و از دید غیب شده.پس او امام زمان خواهد بود. فرق الشیعه للنوبختی ص 96 (چاپ سابق الذكر). المقالات و الفرق للقمی ص 106 (چاپ سابق الذكر) و گروهی دیگر امامت را بعد از حسن عسکری به برادر ایشان جعفر نصبت دادند. المقالات والفرق للقمی ص 110 . برخی دیگر که این حادثه آنها را مأیوس و ناامید ساخته بود حتی امامت حسن عسکری را نیز به سبب عقیم بودن ایشان باطل دانسته و آنرا رد کردند. المقالات والفرق للقمی ص 109 (چاپ سابق الذكر). فرق الشیعه للنوبختی ص 100- 101 (چاپ سابق الذكر).
فرقه دیگری گفتند: «بدون هیچ شک و تردیدی امام حسن بن علی مانند پدران خویش فوت کرده اند. و این مسأله که دوست و دشمن به آن اعتراف دارند را هیچکس نمی تواند انکار کند. و همچنین بدون هیچ تردیدی ثابت شده ایشان فرزندی از خود بجا نگذاشته اند. در نتیجه پس از ایشان امامی وجود نخواهد داشت و سلسله امامت با وفات ایشان به نهایت رسیده است» المقالات والفرق للقمی ص 107 -108 (چاپ سابق الذكر). فرق الشیعه للنوبختی ص 105 (چاپ سابق الذكر).
اما شیعیان اثنی عشری زرنگتر بودند و بعد این همه سر در گمی گفتند امام حسن عسکری دارای فرزند بوده اما به علت ظلم حاکمان وقت او را از دید مخفی داشتند تا گزندی به او نرسد و حاکمان وقت تصمیم به کشتن آن نگیرند.
ازدواج حسن عسکری و ملیکه مادر مهدی
قصه آشنایی این دو مانند قصه های عاشقانه قدیمی است. حسن عسکری که بنا بر معتقدات شیعه مانند سایر ائمه مطلع بر غیب می باشد، هر روز خادم خود که او را از اوصاف ملیکه با خبر ساخته و نامه ای به زبان رومی به دست او داده به بازار برده فروشان می فرستد تا در صورت رسیدن این کنیز او را صاحبش خریداری کند. بالاخره کاروان برده فروشان به شهر رسیده و خادم، ملیکه را دیده و نامه را به او می دهد. ملیکه با دیدن نامه شروع به گریه کرده و داستان زندگی خود را برای خادم بازگو می کند و به او می گوید: وی ملیکه دختر یوشع فرزند قیصر روم می باشد. او همچنین می گوید: شبی خواب دیده است رسول الله صلی الله علیه و آله نزد مسیح -علیه السلام- رفته و او را برای فرزند خود ابومحمد (حسن عسکری) خواستگاری کرده اند. و همچنین شب دیگری خواب دیده مادر حسن عسکری به همراه مریم بنت عمران -علیها السلام- با هزار خادم از خادمان بهشت به دیدن او آمدند. و مریم -علیها السلام- به او گفته: این زن سیدة النساء و مادر شوهر تو است. با شنیدن این سخن ملیکه گریه کرده و از ابو محمد -علیه السلام- گله می کند که چرا به دیدن او نمی آید. و مادر حسن عسکری در جواب به او می گوید: فرزند من تا آن زمان که تو بر شرک و کفر خود باقی مانده باشی به دیدنت نخواهد آمد. و بالاخره در پایان این قصه خیالی حسن عسکری و ملیکه به همدیگر میرسند. اكمال الدین لابن بابویه ص 404 المطبعه الحیدریه، النجف 1389 هـ.
نام امام زمان چیست ؟
هم شیعه و هم سنی بر این حدیث که ما در اولین حدیث ذکر کردیم اتفاق میکنند: در حدیث مهدی آمده است: «لو لم یبقَ من الدنیا إلاَّ یوم لطوَّل الله ذلك الیوم حتى یبعث فیه رجلاً من أهل بیتی یواطئ اسمه اسمی واسم أبیه اسم أبی».
ابو داود 4/106 و آلبانی در صحیح الجامع این حدیث را صحیح دانسته است. (5180) و شیعه به این روایت احتجاج می كنند... چنانچه خواهد آمد.
در کتاب علم الیقین جلد یک صفحه 20 نقل میکند - و در حدیث شماره 987 هم این روایت را ذکر میکند،،البرهان فی تفسیر القرآن، العمدة جلد 1 ص 442-446، الغیبة جلد 1 ص 188، میزان الحکمه محمدی اریشهری ج 1 ص 346 ،شجرة طوبی – الشیخ محمد مهدی الحائری ج 1 ص 224 ، موسوعة الامام علی بن ابی طالب علیه السلام . إخباره بالامور الغیبیة جزء 13 – صفحه 40
این حدیث را ذکر و صحیح بودن آن را اعلام میدارند. و به گفته شیعه مهدی فرزند امام حسن عسکری میباشد ولی پیامبر اکرم فرمودند نام او هم نام من و نام پدرش هم نام پدرم یعنی : محمد بن عبدالله
پس محمد بن حسن عسکری کیست ؟
وبسیاری از شیعیان به این حدیث رسول در مورد منجی موعود در کتب اهل سنت استناد میکنند ، اما منجی اهل سنت محمد بن عبدالله هست اما منجی شیعیان محمد بن حسن عسکری
نام مادر امام زمان
نام مادر امام زمان برای سردمداران خود این مذاهب هم یک پاسخی بسیار دشوار شده است، البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص: 250. أبو محمد الحسن بن علی (علیهما السلام)، فقال: «یا عمة، اجعلی إفطارك اللیلة عندنا، فإنها لیلة النصف من شعبان، فإن الله تبارك و تعالى سیظهر فی هذه اللیلة الحجة، و هو حجته فی أرضه» فقلت له: و من امه؟ قال لی: «نرجس».. امام حسن عسکری گفت :ای عمه. افطار را امشب با ما باش. امشب شبی از نیمه شعبان هست و خداوند تبارک و تعالی حجه اش را امشب ظاهر خواهد کرد و او حجه در زمین است . به او گفتم مادر او کیست ؟ به من گفت نرجس
و اکنون آیا مادر او کنیزی است که اسمش نرگس است، یا کنیزی است به نام صقیل، یا کنیزی است به نام ملیکه یا کنیزی است که اسمش خمط است، یا کنیزی است با نام حکیمه، و یا کنیزی است به نام ریحانه، یا اسمش سوسن است یا اینکه مادرش کنیز نیست و زنی آزاد به نام مریم است؟!
الغیبة منصفحة 213 سطر 22 الى صفحة 221 سطر 25، الغیبه جلد 1 صفحه 249 و254 و254 و223، الخرائج والجرائح جلد 1 صفحه 454، معجم احادیث مهدی جلد 3 صفحه 152، جلد 4 صفحه 324، جلد 4 صفحه 291، الغیبة جلد 1 صفحه 284 و 402 ، الهدایة الکبری جلد 1 صفحه 286، وصول الاخیر الی اصول الاخبار جلد 1 صفحه 33، معجم احادیث مهدی ج 4 جزء 5 صفخه 189. 200. 203، مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول، ج 6، ص: 171، جواهر الکلام ج 20 ص 97، الدروس الشرعیه فی فقه الامامیه کتاب المزار جلد 29 صفحه 11
مهدی چه زمانی به دنیا آمده است؟
آیا هشت ماه بعد از وفات پدرش به دنیا آمد.
یا اینکه قبل از وفات پدرش در سال 252 هـ به دنیا آمد.
یا اینکه در سال 255هـ متولد شد، یا اینکه در سال 256هـ دیده به جهان گشوده است.
و یا اینکه در سال 257 ه به دنیا آمده است و یا اینکه در سال 258هـ متولد شده است.
آیا در هشتم ذی العقده متولد شده است، یا در هشتم شعبان به دنیا آمده است، یا اینکه پانزدهم شعبان میلاد اوست، یا اینکه در پانزدهم رمضان متولد شده است؟!
و یا های دیگر......
چگونه در شکم مادر بود؟
آیا در شکم مادرش بود مانند دیگر زنان، یا در پهلوی مادرش؟!
مهدی در بطن مادر خود نیز قصه عجیب و غریبی دارد. در تمام طول نه ماه باردار بودن ملیکه هیچ اثر و نشانه ای از حامله بودن بر او دیده نشده است. حکیمه بنت محمد عمه حسن عسکری می گوید: «روزی برای دانستن اینکه آیا ملیکه حامله است یا خیر، او را غافلگیر کرده و بر روی او پریده و او را بر شکم و کمر غلتانیدم. اما هیچ نشانه ای از حامله بودن در او ندیدم. من نزد امام حسن عسکری رفته و ماجرا را با ایشان در میان گذاشتم. ایشان در جواب به من گفتند: فردا به هنگام سپیده دم حامله بودن او بر تو آشکار خواهد گشت»
عجیب تر از این سخن، این است که حتی ملیکه مادر مهدی نیز تا قبل از شب زایمان، از حامله بودن خود بی خبر بوده است. در روایتی او به حکیمه چنین می گوید: «ای بانوی من، من هیچ نشانه ای از حامله بودن بر خود احساس نمی کنم» اكمال الدین لابن بابویه ص 395-404-400 (باب ما روی فی نرجس ام القائم)
جعل اینگونه روایات برای فرار و خلاصی یافتن از سخنان اهل بیت حسن عسکری از جمله برادر او جعفر می باشد که با تمام وجود، صاحب فرزند بودن برادر خود را تکذیب می کرده است. اما از آنجائیکه تمام این روایات ساخته و پرداخته دجالان می باشند، تضاد و اختلاف در تمام آنها به چشم می خورد. به عنوان مثال حکیمه که در روایت سابق الذکر روایت دیگری گفته شده که با جنین در شکم مادر سخن گفته: «من نزد امام حسن عسکری (ع) رفته و از ایشان پرسیدم: جانشین شما از کدامیک از همسرانتان خواهد بود؟ ایشان در جواب فرمودند: از سوسن. من نظری بر تمام کنیزان انداختم. هیچکدام جز سوسن اثری از حامله بودن بر او دیده نمی شد»
در روایت جعلی طوسی، حکیمه به مجرد نظر افکندن به ملیکه متوجه وجود جنین می گردد. اما در روایت جعلی ابن بابویه حکیمه بر روی ملیکه پریده و او را بر زمین می غلتاند ولی هیچ اثری از حامله بودن بر او نمی بیند. طوسی در روایت خود ملیکه را سوسن می نامد. اما ابن بابویه نام نرگس بر او می نهد. و در روایات دیگری او را ریحانه و صقیل نیز نامیده اند. بله، هر دجال کذابی هر چه دلش خواست از خود می سراید و آنرا به اهل بیت نسبت می دهد و مراجع و مصادر اساسی شیعه با آغوش باز و صدر رحب تمام این اکاذیب و اراجیف را در خود جای می دهند.الغیبه للطوسی ص141، خلاصه الاقوال العلامه الحلی جلد 1 صفحه 403، نقل الرجال التفرشی ج 5 ص، شمس خلف السحاب جلد 1 صفحه 17، من هو المهدی علیه السلام ج 1 ص 426
چگونه پرورش یافت و بزرگ شد؟
از ابو الحسن روایت كرده اند که گفت: (ما وصی ها در یک روز چنان رشد مى كنیم که دیگر مردم در یک هفته به آن اندازه رشد مى نمایند)! و از ابی الحسن روایت است که گفت: «هر کودکی از ما وقتی یک ماه بر او بگذرد چنان می نماید که گویا یک سال بر او گذشته است)! از ابو الحسن روایت است که گفت: (ما امامان در یک روز چنان رشد مى كنیم که دیگران در یک سال رشد می کنند ) الغیبة، الطوسی (ص 159-160).
مهدی کجا اقامت مى كند؟
گفته اند در طیبه، سپس گفته اند نه بلکه او در کره رضوی در منطقه روحاء به سر مى برد، و سپس گفته اند او در ذی طوی در مکه مقیم است. سپس گفته اند او در سامرا است! و چنان در این مورد سخنان مختلفی است که یکی از آنها می گوید:(لیت شعری أین استقرت بك النوى، بل أی أرض تقلك أو ثرى، أبرضوى أم بغیرها أم بذی طوى، أم فی الیمن بوادی شمروخ أم فی الجزیرة الخضراء).
(ای کاش می دانستم کجا هستی...... در کدام زمینی و یا در کدام آسمان هستی، آیا در رضوی هستی یا در ذی طوی، یا در جایی دیگر... یا در یمن در درة شمروخ یا در جزیرة سبز
بحار الانوار (102/108). ،الغیبه 1 ص 55، صدره فی مستدرك الوسائل 71 / 8، الخرائج والجرائح جلد 2 صفحه 97. 193، غریب الحدیث فی بحار الانوار باب الراءمع الضاد جلد 2 صفحه 81، دراسات فی علم الدرایه 156، بحار الانوار جلد 6 ص 243، کافی جلد 3 ص 159 باب ما یعاین المومن، بحار الانوار102/ 108
آیا مهدی وقتی باز می گردد پیر است یا جوان؟
از مفضل روایت است که گفت: از صادق پرسیدم: ای سرورم! او در حالت پیری می آید یا وقتی ظهور مى كند جوان است؟ صادق گفت: «سبحان الله، وهل یعرف ذلك، یظهر كیف شاء وبأی صورة شاء».«سبحان الله! چه کسی مى داند، او به هر صورتی که بخواهد ظهور مى كند»
و در روایتی دیگر آمده است: «یظهر فی صورة شاب موفق ابن ثلاثین سنة».
«او به صورت جوانی سی ساله ظهور خواهد کرد. الغیبه، الطوسی ص 420، تاریخ ما بعد الظهور (ص: 433). ص ( 436)
محمد الصدر می گوید: (در این مورد روایات زیادی آمده است، ولی مفهوم همه تا حد زیادی تناقض و متضاد است و به خاطر این بسیاری از مؤلفان دچار حیرت و سردرگمی شده اند). و گفته اند: قائم ما نوزده سال فرمانروائی خواهد کرد. و در روایتی دیگر آمده است: «او هفت سال فرمانروایی مى كند ولی خداوند چنان شب و روز را برای او طولانی می نماید که یک سال او به اندازة ده سال است بنابراین سال های فرمانروائی او هفتاد سال از سال های شما است. تاریخ ما بعد الظهور (ص: 433 و ص 446 )
مدت غیبت او چقدر است؟
از علی بن ابی طالب -رضی الله عنه- روایت كرده اند که گفت: مهدی در غیبت به سر مى برد و باعث حیرت مردم مى شود و بنابراین گروهی از مردم در مورد غیبت او گمراه می شوند و گروهی هدایت می شوند، وقتی از او پرسیدند که زمان حیرت چقدر است؟
گفت: شش روز یا شش ماه یا شش سال است.
و از ابی عبدالله روایت است که گفت: از کشته شدن النفس الزكیه تا ظهور امام قائم فقط پانزده شب طول می کشد یعنی در سال 140 هجری مهدی ظهور مى كند»!
و محمد الصدر در مورد این روایت می گوید: (روایت قابل اعتمادی است که مفید در ارشاد از ثعلبه بن میمون از شعیب حداد از صالح بن میتم الجمال روایت کرده است و همه این راویان مردانی بزرگ و مورد اعتماد هستند.
وقتی مهدی در تاریخ که روایت گذشته تعیین مى كند ظهور نکرد روایاتی دیگر از او ذکر کردند که گفت: «ای ثابت! خداوند ظهور مهدی را در سال هفتاد قرار داده بود.
وقتی حسین کشته شد خداوند بر اهل زمین خشمگین شد و ظهور او را تا سال 140 به تأخیر انداخت بنابراین ما به شما گفتیم که او در سال 140ه ظهور خواهد کرد، و شما هم این خبر را پخش و شایعه کردید و پرده از راز برداشتید، و بعد از آن خداوند وقت ظهور او را برای ما تعیین نکرد!!.
سپس روایتی دیگر هست که همه روایت های گذشته را تکذیب می نماید و آن اینکه از ابی عبدالله جعفر الصادق روایت شده است که گفت: آنان که وقت ظهور مهدی را تعیین كرده اند دروغ گفته اند، ما اهل بیت وقتی برای ظهور او مشخص نمى كنیم. و «ما نه مدّت گذشته غیبت او را تعیین مى كنیم و نه مدت غیبت او را در آینده تعیین مى كنیم»، الغیبة للطوسی ص 142و 144 (چاپ سابق الذكر)، در آن هنگام عمر مهدی خیالی بایستی در حدود پنج سال بوده است.اكمال الدین لابن بابویه ص 405-406
مکان غیبت مهدی
در مورد مکان غیبت مهدی نیز روایات مراجع شیعه، متضارب و متضاد هستند. در روایتی گفته شده مکان غیبت مهدی مدینه است. در روایت دیگری او را در کوه رضوی جای داده اند. و در اکذوبه ای دیگر دره های مکه را انتخاب کرده اند. و در روایاتی که دعاهای زیارت مقامات ائمه را متضمن هستند، مهدی را در سرداب سامراء غیب کرده اند. و برخی از دجالان معاصر چشمان خویش را بسته و این روایات را نادیده گرفته و گفته اند: «در هیچ روایت و یا مرجعی از مراجع شیعه گفته نشده مکان غیبت مهدی سرداب سامراء می باشد». و در برخی از روایات، مهدی را خانه بدوش معرفی کرده و در آنها گفته شده: «امام مهدی مکان ثابت و معینی ندارند. ایشان در بین مردم زندگی کرده و آنها را می بینند در حالیکه مردم از دیدن ایشان محروم هستند».
- اصول الكافی للكلینی1/340 (چاپ سابق الذكر) الغیبه للنعمانی ص 125 مؤسسه الاعلمی، بیروت، ط: الاولی 1403هـ. بحار الانوار للمجلسی 52/153 (چاپ سابق الذكر).الغیبه للطوسی ص 103 (چاپ سابق الذكر). و دیگر منابع شیعه
نام امام غائب
امام غائب تشیع همانگونه که هیچکس از حقیقت تولد، زندگی و مکان وجود او چیزی نمی داند نام او نیز جزء اسراری است که نباید فاش گردد. در روایتی گفته شده: «بر شما روا نیست نام ایشان را ذکر کنید». و در روایتی دیگر پا را از این نیز فراتر نهاده و گفته اند: «امام غائب را کسی جز شخصی کافر ، به اسم ذکر نمی کند». به همین سبب نیز در برخی از روایات شیعه نام مهدی را بدین صورت ذکر کرده اند: م ح م د.
اینچنین روایاتی همگی مخالف این ادعای باطل سردمداران تشیع می باشند که ائمه شیعه همگی با ذکر نام و مشخصات از قبل معین شده اند. البته از آنجائیکه تمام این روایات جعلی بوده و دجالان خود بر این مسأله واقف هستند در بسیاری از مصادر و مراجع تشیع نام مهدی ذکر شده و به این روایات دروغین اهمیتی داده نشده است.اصول الكافی للكلینی 1/333. الارشاد للمفید ص 394 مؤسسه الاعلمی، بیروت، ط: الثالثه 1399 هـ. اكمال الدین لابن بابویه ص 608.اصول الكافی للكلینی 1/333. اكمال الدین لابن بابویه ص 607.اصول الكافی للكلینی 1/329.
- می توانید در این زمینه به كتاب اصول الكافی باب «ما نص الله عزوجل و رسوله علی الائمه واحداً واحداً». ص 1/286 و ما بعد آن مراجعه كنید.
علت غیبت مهدی
در مورد علت و سبب غیبت امام غائب گفته شده: «زراره می گوید: از ابا عبدالله -علیه السلام- شنیدم که فرمودند: قائم -علیه السلام- قبل از قیام خود، مدتی را غیبت بسر خواهند برد. من از ایشان علت این غیبت را پرسیدم. ابا عبدالله -علیه السلام- فرمودند: او می ترسد. سپس با دست به نشانه کشته شدن به شکم خود اشاره کردند».
اما آیا ترس از كشته شدن می تواند دلیل قانع کننده ای برای غیبت مهدی باشد؟ همگی ما می دانیم بنا بر معتقدات تشیع، أئمه زمان وفات خود را می دانند و مرگ آنها پس از موافقت و رضایت شان صورت می پذیرد. و همچنین تشیع ادعا می کند ائمه از تمام غیبیات گذشته و آینده باخبر بوده و هیچ مسأله ای بر آنها پوشیده نیست. با در نظر گرفتن این مطالب چگونه شیعه می تواند ادعا کند امامی که مطلع بر هر صغیره و کبیره ای است و می داند چه هنگام أجلش به پایان می رسد و مردن او پس از موافقت و رضایت او صورت می پذیرد از مردن و یا کشته شدن واهمه داشته است؟ مگر آقایان عثمان بن سعید و نور چشم او محمد بن عثمان و ابوالقاسم حسین بن روح و ابوالحسین علی بن محمد سمری همگی ادعا نمی کردند که با امام غائب رابطه مستقیم دارند؟ آیا یک تار مو از سر أحدی از آنها کم شد؟
و مگر از زمانی که ادعا می شود مهدی در آن غایب شده تا به امروز حکومتها و دولت های شیعه مذهب بسیاری زمام قدرت را دردست نگرفته اند که همگی مدافعان پرو پا قرص امام زمان بوده اند؟
چرا هنگامی که آل بویه بر بغداد تسلط پیدا کردند امام زمان ظهور نکرد؟
و یا چرا هنگامی که شاه اسماعیل صفوی آب رودخانه ها را از خون اهل سنت سرخ کرد، خبری از امام زمان نشد؟
و یا چرا هنگامی که کریم خان زند بر روی سکه ها نام صاحب زمان را ضرب می کرد و خود را نماینده ای او می دانست، امام غائب از غیبت خود به در نیامد؟
و یا چرا امروز که رهبران ایران خود را نایب امام زمان میدانند و مشتاقانه در انتظار ظهور او هستند، امام زمان ظهور نمی کند؟
پس می بینیم هیچ دلیل وو عذر موجهی برای غیبت مهدی وجود ندارد. و ما می توانیم حقیقت این مسأله را از خانواده حسن عسکری از جمله برادر ایشان جعفر بشنویم که با تمام وجود، این مسأله را تکذیب کرده و آن را دروغ محض می دانستند. اصول الكافی للكلینی 1/338. الغیبه للنعمانی ص 118. ،اكمال الدین لابن بابویه ص 449. ،اصول الكافی للكلینی 1/258. بحار الانوار للمجلسی 27/285. ،اصول الكافی للكلینی 1/260.
ادامه دارد
پویا معتـــمد
قوانین و شریعت مهدی: روایاتی که دجالان در مورد شریعت مهدی از خود جعل کرده اند، هدف آنها که همانا دشمنی با اسلام راستین است را روشن می سازد. ابن بابویه در کتاب اعتقادات می گوید: مهدی هنگام ظهور، قوانین اسلامی وراثت را باطل می سازد. او ادعا می کند امام جعفر صادق -رحمت الله علیه- گفته است: «خداوند دو هزار سال قبل از خلق اجسام بشر، ارواح آنها را با یکدیگر برادر قرار داد. و هنگامیکه قائم ما قیام می کند میراث را براساس همان قرابت و برادری تقسیم خواهد کرد و به برادری نسبی توجهی نخواهد داشت»[1].
این اکذوبه نه تنها خروجی از دایره شریعت اسلامی بشمار می رود، بلکه مخالف منطق عقل نیز می باشد. چون چگونه مؤاخاتی که بر اساس این اکذوبه دو هزار سال پیش از خلق بشر صورت گرفته و هیچکس از آن کوچکترین اطلاعی ندارد می تواند اساس تقسیم میراث به شمار رود؟
این دجالان همچنین می گویند: مهدی احکام شریعت اسلامی در مورد گرفتن جزیه از اهل کتاب را زیر پا خواهد گذاشت. آنها در روایتی می گویند: «صاحب زمان بر خلاف رسول الله از اهل کتاب جزیه قبول نخواهند کرد»[2]. و در روایتی کفر آلود و ملحدانه گفته شده مهدی تمام احکام شریعت اسلامی را باطل کرده و قرآن را کنار می گذارد. آقای کلینی در کتاب کافی می گوید: « ابو عبدالله فرمودند: هنگامی که قائم آل محمد قیام کند، بر اساس شریعت داود و سلیمان حکم خواهد راند»[3].
می توان در این گونه روایات، دست مخفی مسلمان نمایان یهودی الاصل را به وضوح مشاهده کرد که برای کاستن مقام و منزلت قرآن مجید و شریعت محمدی، ماکرانه به سعی و تلاش مشغولند. ما نمی دانیم چرا کسی پیدا نشده یقه آقای کلینی دجال را بگیرد و به او بگوید مگر مهدی یهودی است که بر اساس شریعت داود و سلیمان حکم براند؟
و در روایتی منسوب به ابو جعفر گفته شده: « قائم، کتاب و قضاوتی جدید با خود به ارمغان خواهند آورد»[4].
این اراجیف و اکاذیب ملحدانه تضادی آشکار با آیات قرآن مجید دارند.
خداوند متعال می فرماید: [وَمَنْ یبْتَغِ غَیرَ الْأِسْلامِ دِیناً فَلَنْ یقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِی الْآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِینَ]. [آل عمران / 85].
« و هر کس دینی غیر از اسلام برگزیند، هرگز دین او از وی پذیرفته نخواهد شد و او در آخرت از زیان کاران خواهد بود».
و همچنین خداوند متعال فرموده است: [إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ یهْدِی لِلَّتِی هِی أَقْوَمُ]. [ الإسراء/9]. «همانا این قرآن مردم را به بهترین و استوار ترین راه هدایت می کند».
این روایات دروغین آشکار می سازند که هدف دجالان چیزی جز دشمنی با اسلام نیست. و آنها برای دست یافتن به این هدف وسیله ای بهتر از سپر قرار دادن حب اهل بیت نیافته اند.
وظیفه مهدی:
روایاتی که در مراجع و مصادر تشیع در مورد قیام مهدی ذکر شده اند همگی دلالت بر این نکته دارند که ظهور مهدی برای زدودن ظلم و ستم و بر پا نمودن عدل و عدالت نیست. بلکه تنها وظیفه او قتل سنی ها می باشد.
در روایتی گفته شده: «اولین کاری که امام مهدی علیه السلام انجام می دهند این است که آن دو نفر[5] را از قبرهای خود بدر آورده و آنها را می سوزانند. سپس خاکسترشان را در هوا پخش کرده و مسجد را منهدم می سازند»[6]. و در روایت دیگری گفته شده: «امام مهدی (ع) بسوی قبر رسول الله براه می افتند. هنگامیکه ایشان به مسجد می رسند دیوار قبر را شکسته و آندو[7] را از قبرهایشان بدر آورده و آنها را لعنت کرده و از آنها برائت می جویند. سپس آنها را به صلیب کشیده و پس از آتش زدن اجسادشان خاکستر آنها را در هوا پخش می کنند»[8].
اینگونه روایات از آتش حقد و کینه ای که در سینه دجالان نسبت به این دو ابر مرد تاریخ اسلام فروزان است، خبر می دهند.
نه تنها این حقد و کینه بلکه نژاد پرستی نیز در جعل روایات مربوط به مهدی نقش داشته است. در بسیاری از روایات، عربها (بایستی توجه داشت پیامبر (صلى الله علیه وسلم) و اهل بیت ایشان همگی عرب بوده اند) مورد دشنام قرار گرفته و به آنها وعده قتل عامی که در طول تاریخ بشریت بی نظیر باشد داده شده است. نعمانی در روایتی می گوید: «حارث بن مغیره و ذریح محاربی می گویند: ابوعبدالله -علیه السلام- فرمودند: بین ما و عربها چیزی جر قتل و کشتار باقی نمانده است»[9]. اما روایاتی با این مضمون این اشکال را پیش آوردند که با عربهای شیعه مذهب چکار کنند؟ به همین سبب نیز دروغپردازان مجبور شدند روایات دیگری جعل کنند و در آنها به نشر این مطلب بپردازند که عربهای شیعه مذهب همگی مگر افراد انگشت شماری از مذهب تشیع روی بر خواهند گرداند[10].
مهدی شیعه نه تنها ابوبکر و عمر بلکه ام المؤمنین عائشة صدیقه همسر رسول الله (صلى الله علیه وسلم) را نیز از عدل و انصاف خود بی نصیب نمی گذارد بنا بر روایتی پوچ و تو خالی «مهدی عائشه را از قبر بدر آورده و آن حدی (عقوبت شرعی) را که پیامبر (صلى الله علیه وسلم) بنا بر رحمت و شفقت خود بر او اجرا نکردند ، بر وی پیاده کرده و او را شلاق می زند»[11].
آن دجالی که این اکاذیب را سر هم کرده با یک تیر دو نشانه زده است. او علاوه بر اینکه همسر رسول الله (صلى الله علیه وسلم) را متهم به مرتکب شدن گناهی کرده که سزاوار شلاق خوردن می باشد، پیامبر (صلى الله علیه وسلم) را نیز متهم کرده که حدود الهی را زیر پا می گذاشته و آنرا بر خویشاوندان و آشنایان خود اجرا نمی کرده اند. این در حالی است که رسول الله (صلى الله علیه وسلم) در حدیثی که در یکی از مراجع اهل سنت یعنی صحیح امام بخاری روایت شده فرموده اند: «به خداوند سوگند، حتی اگر دخترم فاطمه نیز مرتکب سرقت گردد دست او را قطع خواهم کرد»[12].
پس از خواص، نوبت به عوام اهل سنت و جماعت می رسد. مهدی همگی آنها را از لب شمشیر خود می گذراند. در روایتی گفته شده: «وای به حال مرجئه[13]. آنها هنگام ظهور قائم ما به چه کسی پناه خواهند برد؟»[14]. و در روایت دیگری گفته شده: «هنگام قیام صاحب زمان، أشخاص ناصبی[15] را نزد ایشان حاضر خواهند کرد. اگر شخص ناصبی اسلام یعنی ولایت را بپذیرد، صاحب زمان او را رها خواهد ساخت. و اگر از پذیرش ولایت سرباز زند صاحب زمان گردنش را از تن جدا خواهد کرد. مگر درصورتی که ناصبی قبول کند مانند اهل ذمه جزیه بپردازد»[16]. دروغپردازان با جعل اینگونه روایات، تشنگی خود به خون اهل سنت و جماعت را به اثبات رسانده اند. آیا با وجود چنین روایات و اعتقاداتی، دعوت بسوی وحدت و یکپارچگی بین اهل سنت و تشیع می تواند چیزی جز عوام فریبی و به بازی گرفتن مردم باشد؟ این نکته نیز در این روایت قابل تأمل است که در آن تضادی با روایتی که در آن گفته شد مهدی جزیه نمی پذیرد وجود دارد. و این تضادهای بی حد و حصر بزرگترین دلیل بر بطلان تمام این اکاذیب واراجیف هستند.
مهدی موهوم چنان تشنه خون است که در روایتی گفته شده: «کاری جز کشتن ندارد. هیچکس را باقی نمی گذارد»[17]. و در روایت دیگری گفته شده: «توبه هیچکس را نمی پذیرد»[18] . و در اکذوبه دیگری گفته شده: «صاحب زمان پس از قیام، تمام نوادگان قاتلین حسین -علیه السلام- را به سبب آنچه اجدادشان انجام دادند خواهند کشت»[19]. دجالی که این روایت را جعل کرده گویا نمی دانسته است در قرآن آیه ای وجود دارد که معبود بر حق در آن فرموده است: ﴿وَلا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى﴾. [فاطر / 18]. «و هیچکس بار گناه دیگری را به دوش نمی گیرد».
آری، این مهدی موهوم کاری به بسط دادن عدل و عدالت ندارد. او تنها تشنه خون اهل سنت می باشد. در روایتی گفته شده: «اگر مردم می دانستند قائم آل محمد چه کشتار و قتل عامی براه خواهند انداخت، بسیاری از آنها آرزو می کردند ایشان را نبینند. بسیاری از کسانیکه ایشان را می بینند خواهند گفت: او از آل محمد نیست. اگر او از آل محمد می بود مقداری رحم و شفقت در دل او وجود می داشت»[20].
رد بر افسانه های مهدی غائب
از آنچه دانستیم اهل سنت و جماعت به مقتضای نصوص شرعی و دلائل عقلی و حقایق تاریخی، معتقد هستند قصه مهدی غائب چیزی جز افسانه و خیال پردازی نیست. و همچنین دانستیم اهل بیت حسن عسکری و بسیاری از فرقه های تشیع نیز وجود مهدی را تکذیب کرده اند.
در اینجا ما به جمع آوری آنچه در لابلای مطالب در رد بر این افسانه ذکر شد، می پردازیم:
ما دانستیم شیعه اعتقاد دارد مهدی از زمان طفولیت در سردابی مخفی گشته و از همان هنگام او امام واجب الطاعة مسلمانان می باشد. اما اگر به نصوص شرعی مراجعه کنیم خواهیم دانست بنا بر احکام الهی، اگر این طفل وجود خارجی می داشت می بایست سرپرستی او را به ولی امر او می سپردند و تا رسیدن این طفل به سنی که خوب و بد خود را تشخیص دهد از هرگونه حق تصرف در اموال خود محروم می ماند. بنا بر این مسأله این سؤال مطرح می گردد که چگونه امکان دارد طفلی که احتیاج به تر و خشک کردن دارد و از هرگونه تصرف در اموال خود محروم است، امام معصوم و واجب الطاعة تمام مسلمانان باشد و اعتقاد به امامت او یکی از مهمترین مسائل اعتقادی محسوب گردد؟
نکته قابل توجه دیگر این است که بر اساس قوانین شرعی اگر ولی دختری مفقود گردد، برای حفظ حقوق و مصالح این دختر، صلاحیت ترویج او به حاکم و یا ولی دیگر منتقل می گردد. اما اکنون در حدود هزار و دویست سال از مفقود شدن امام غائبِ شیعیان یعنی کسی که نجات و رستگاری بشریت را در اتباع و پیروزی از او می دانند می گذرد و بنا بر اعتقاد آنها مهمترین و بزرگترین مصلحت است بر باد رفته است. اما با این وجود امام و ولی مسلمین همچنان در غیبت بسر برده و بزرگترین مصلحت امت را ضایع ساخته است!
همانگونه که قبلا نیز اشاره شد نه تنها اهل سنت و جماعت بلکه گروه عظیمی از شیعیانی که معاصر با این واقعه بوده و می دانستند حسن عسکری هیچ فرزندی از خود بجا نگذاشته اند، و جود مهدی را تکذیب کرده و آنرا دروغ محض می دانستند. قمی و نوبختی در اعتراف به این مسأله گفته اند: «تشیع بعد از امام حسن عسکری به گروهها و فرقه های زیادی تقسیم گردید که اکثر آنها وجود فرزند را به کلی رد می کردند»[21].
شیعیانی که برای دست یافتن به حقیقت، به اکاذیب دجالان اعتماد نکرده و خود در این مورد به تحقیق و پژوهش پرداختند، در رابطه با مهدی غائب گفته اند: «ما از هر طریق ممکن سعی کردیم اثر و نشانه هایی دال بر وجود این فرزند به دست آوریم. اما سعی و تلاش ما بی نتیجه ماند. و بایستی توجه داشت اگر روا باشد ما مدعی و جود فرزندی مستور و غائب برای حسن عسکری کردیم، این ادعا در مورد هر مرده بی خلفی روا خواهد بود. به عنوان مثال می توان در مورد رسول الله صلی الله علیه و آله نیز ادعا کرد که ایشان فرزندی پیامبر از بجا گذاشته اند که از دید و انظار مردم مخفی و مستور است»[22].
علاوه بر آنچه گفته شد علمای انساب و مورخین نیز همگی اتفاق نظر دارند که حسن عسکری هیچ فرزندی از خود بجا نگذاشته است.
پس از این، باز نظری بر موضع صریح و محکم اهل بیت حسن عسکری در اینمورد می اندازیم. طوسی می گوید: «پس از وفات حسن عسکری برادر ایشان جعفر برای مدتی از تقسیم شدن میراث جلوگیری کرد تا معلوم شود آیا أحدی از همسران و یا کنیزان امام باردار می باشد یا خیر؟ و پس از اثبات عدم باردار بودن آنها بود که جعفر به تقسیم میراث پرداخت»[23]. این گفتار طوسی از یکسو دلالت بر تقوی و پرهیز کاری جعفر دارد و از سوی دیگر ثابت کننده این مسأله است که او بر خلاف ادعاهای دجالان آرزو داشته برادر او خلف و فرزندی از خود بجا گذاشته باشد.
جعفر پس از اینکه یقین حاصل کرد برادرش هیچ فرزندی از خود بجا نگذاشته است، موضع بسیار محکم و شدیدی نسبت به دجالانی که از طریق ادعای وجود مهدی سعی در رسیدن به اهداف دنیوی و إضلال مردم داشتند گرفت. و حاکم وقت را از نقشه های شوم و پلید آنها آگاه ساخت[24].
این دلسوزیها و سینه سپر کردنهای جعفر در برابر دجالان سبب گردید آنها او را جعفر کذاب لقب داده[25] و روایات بسیاری در سرزنش و نکوهش او بسرایند. در یکی از این روایات دروغین از قول امام سجاد گفته شده: «گویا من هم اکنون جعفر کذاب را مقابل خود می بینم که طاغوت زمان خویش را وادار می کند به جستجوی امام غائب که در حفظ و امان الهی سر می برد، بپردازد. آنچه جعفر را به این کار واداشته بی اطلاعی او از ولادت مهدی و حریص بودن او در به قتل رساندن ایشان برای تصاحب میراث می باشد»[26].
او دروغپردازی که این روایات را از خود سراییده چنان در کذب و افتراء غوطه ور بوده که خود نیز ندانسته چه گفته است؟ ما نمی دانیم چرا کسی پیدا نشده از این دروغپرداز بپرسد: اگر شما ادعا می کنید مهدی وجود داشته اما جعفر از این مسأله بی خبر بوده پس چگونه می گویید او برای تصاحب میراث در پی قتل مهدی بوده است؟ مگر میشود شخصی در پی قتل انسانی باشد که از وجود و زنده بودن او اطلاعی نداشته باشد؟! به راستی وجود چنین روایتی در مراجع و مصادری که شیعه آنها را از معتبر ترین مراجع خود می دانند، انسان را به شگفتی و حیرت وا می دارد. البته همان گونه که تا به حال دیده ایم سایر روایتهای موجود در این روایت و مصادر دسته کمی از این روایت ندارند!
در این روایت ادعا شد جعفر برای تصاحب کردن میراث برادر خود وجود مهدی را انکار کرده است. اما حقیقت این است که این دجالان بوده اند که برای خوردن اموال مردم تحت نام حق و سهم امام، چنین امام موهومی را از خود تراشیده اند.
طوسی برای رویارویی و مقابله با جعفر که خار چشم او و سایر همکاران دجل کارش بوده است و می گوید: «سخنان جعفر هیچ ارزش و اعتباری ندارد. چون همگی ما میدانیم او معصوم نبوده است. به همین سبب نیز در ادعاها و گفته های خود اشتباه کرده است»[27].
ما در رابطه با این سخن آقای طوسی از ایشان می پرسیم: مگر عثمان بن سعید که افسانه مهدی غایب را از خود سرایید و خود را تنها نمانده او معرفی کرد و از این راه اموال بی كرانى را از مردمان ساده جمع آوری کرده و در جیب خود ریخت، معصوم بود که این ادعای افسانه ای او را به جان و دل شنیدید و آن را یکی از اساسیات اعتقادات تشیع قرار دادید؟ بله، ما هم می دانیم جعفر معصوم نبوده است. چون اهل سنت و جماعت کسی جز پیامبران را معصوم نمی دانند. اما اگر بخواهیم بین سخنان جعفر و عثمان بن سعید موازنه کنیم، مطمئنا بایستی سخنان جعفر را ارزش و اعتبار بیشتری دهیم. چون او از اهل بیت رسول الله (صلى الله علیه وسلم) می باشد و علاوه بر این تمام وقائع و شواهد او را تصدیق می کنند. در حالی که عثمان بن سعید از اهل بیت نمی باشد و در عین حال ابهامات و شبهات فراوانی او را از هر سو احاطه کرده و همچنین او با این ادعا توانست اموال بی کرانی را صاحب شده و جاه و منزلت عظیمی در بین شیعیان برای خود کسب کند با توجه به این مسأله آیا می توان ادعاهای افسانه ای او را پذیرفت و سخنان یکی از چهره های بر جسته اهل بیت را زیر پا گذاشت؟ آقای طوسی، شما که همیشه سنگ اهل بیت را به سینه می زنید چرا در این مورد سخنان آنها را نپذیرفتید؟ آری، شما تا آن زمان خود را پیرو اهل بیت می دانید و برای آنها اشک تمساح می ریزید که بتوانید از آنها سوء استفاده کنید. اما اگر سخن أحدی از آنها سد راه شما گردد او را کذاب لقب داده و برای گفته های او کمترین ارزش و اعتباری قائل نخواهید شد.
همانگونه که قبلا نیز اشاره کردیم نه تنها جعفر بلکه تمام خویشاوندان و نزدیکان حسن عسکری وجود مهدی را تکذیب کرده و آنرا دروغ محض می دانستند. در روایتی گفته شده: «اسحق بن یعقوب می گوید: از محمد بن عثمان عمری خواستم نامه ای را که در آن چند سؤال مطرح کرده بودم به خدمت مولانا صاحب زمان برساند. او پس از مدتی نامه ای به خط امام زمان بدست من داد که در آن نوشته شده بود: بایستی در مورد اهل بیت من که وجود مرا تکذیب کرده اند بگویم هیچ خویشاوندی و قرابتی بین خداوند و أحدی از مردم وجود ندارد. هر کس وجود مرا انکار کند از من نیست و سرنوشت او مانند سرنوشت پسر نوح خواهد بود. و عمویم جعفر و فرزند او مانند برادران یوسف هستند ....» [28].
ما از این روایت می توانیم نتیجه بگیریم که اهل بیت حسن عسکری همگی با جعفر هم صدا بوده و وجود مهدی را تکذیب می کرده اند. این روایت دروغین دو سؤال را در ذهن بوجود می آورد که جعل کننده این روایت یعنی آقای اسحق بن یعقوب بایستی به آنها پاسخ دهد:
أولا: اگر می شود این آقا لطف کند و نام مدرسه ای که امام زمان در آن درس خوانده و خواندن و نوشتن فرا گرفته را به ما بگوید. ممکن است ادعا شود فرا گرفتن خواندن و نوشتن از معجزات امام بوده است. بایستی در جواب این ادعا بگوییم: اگر قرار بود کسی با کرامات و معجزات خواندن و نوشتن یاد بگیرد پیامبر گرامی (صلى الله علیه وسلم) از همه اولی تر و شایسته تر به این معجزه بوده اند. اما همگی ما می دانیم ایشان تا آخر عمر خود خواندن و نوشتن بلد نبوده اند.
ثانیا: مگر آقای اسحق بن یعقوب قبلا امام غائب را ملاقات کرده و با چشمان خویش خط او را دیده است که اینگونه سفت و محکم می گوید نامه ای که به دست او داده شده به خط امام زمان بوده است؟
علاوه بر روایاتی که پیش از این به آنها استدلال کردیم روایات دیگری نیز در مراجع و مصادر تشیع به چشم می خورند که بطور غیر مستقیم دلالت بر آن دارند که حتی خود حسن عسکری نیز بر این مسأله که صاحب فرزندی نبوده صحه گذاشته اند. به عنوان مثال در روایتی گفته شده حسن عسکری در وصیت نامه خویش، اداره و سرپرستی تمام امور خود از جمله رسیدگی به صدقات و اوقاف را به مادر خویش واگذار کرده وعده ای از رجال برجسته و با تقوی را بر این وصیت شاهد قرار داده اند[29].
این روایت این سؤال را مطرح می سازد که اگر واقعا حسن عسکری صاحب چنین فرزند خارق العاده ای بودند، چرا او را وصی خود قرار ندادند؟ چون کسی که بنا بر اعتقادات شیعه امام مسلمین است و ملجأ و پناهگاه آنها می باشد و کون و هستی را تحت اختیار خود دارد، براحتی می تواند سرپرستی واداره امور پدر خود را نیز بر عهده گیرد. و غیبت او هرگز نمی تواند سد راه این سرپرستی گردد. پس هنگامیکه حسن عسکری مادر خود را برا ی اداره این امور تعیین می کنند گویا با زبان حال می گویند: من هیچ فرزندی ندارم.
در پایان این مبحث به این نتیجه می رسیم که نه تنها اهل سنت و جماعت ادعای وجود داشتن فرزند خیالی حسن عسکری را رد می کنند بلکه کسانیکه شیعیان آنها را رهبران خود می پندارند و همچنین بسیاری از فرقه های تشیع نیز با آنها اتفاق نظر دارند.
همانگونه که قبلا نیز اشاره کردیم غیبت طولانی و غیر موجه این امام که بنا بر معتقدات تشیع حجت خداوند بر مردم و بزرگترین پیشوا و رهبر امت اسلامی محسوب می گردد، خود دلیلی دیگر بر افسانه ای بودن داستان مهدی منتظر است.
والسلام على من التبع الهدى
[1] - الاعتقادات لابن بابویه ص 83 ط: ایران 1320هـ.
[2] - بحار الانوار للمجلسی 52/349
[3] - اصول الكافی للكلینی 1/397
[4] - الغیبه للنعمانی ص 154 . بحار الانوار للمجلسی 52/354 الزام الناصب لعلی الیزدی الحائری 2/283 مؤسسه الاعلمی، بیروت، ط: الرابعه، 1397هـ.
[5] - مراد ابوبكر و عمر رضی الله عنهما می باشد.
[6] - بحار الانوار للمجلسی 52/386 .
[7] - مراد ابوبكر و عمر رضی الله عنهما می باشد.
[8] - بحار الانوار للمجلسی 52/386 .
[9] - الغیبه للنعمانی ص 155 . بحار الانوار للمجلسی 52/349 .
[10] - الغیبه للنعمانی ص 137 (چاپ سابق الذكر). بحار الانوار للمجلسی 52/114 .
[11] - علل الشرائع لابن بابویه ص 579-580 المكتبه الحیدریه و مطبعتها، ط: الثالثه 1385هـ. بحار الانوار للمجلسی 52/314، 315 .
[12] - رواه البخاری كتاب الانبیاء 4/151 و كتاب فضائل الاصحاب باب ذكر اسامه بن زید 4/214.
[13] - مراد از مرجئه و ناصبی اهل سنت و جماعت می باشد.
[14] - الغیبه للنعمانی ص 190 . بحار الانوار للمجلسی 52/357 .
[15] - مراد از مرجئه و ناصبی اهل سنت و جماعت می باشد.
[16] - تفسیر فرات للكوفی ص 100 المطبعه الحیدریه، النجف، نشر: مكتبه الداوری، قم. بحار الانوار للمجلسی 52/373 .
[17] - بحار الانوار للمجلسی 52/231 .
[18] - بحار الانوار للمجلسی 52/349 .
[19] - علل الشرائع لابن بابویه ص 229 ، عیون اخبار الرضا لابن بابویه 1/273 ط: ایران 1318هـ. بحار الانوار للمجلسی 52/313 .
[20] - الغیبه للنعمانی ص 154 . بحار الانوار للمجلسی 52/354.
[21] - المقالات و الفرق للقمی ص 102-116 . فرق الشیعه للنوبختی ص 96-112 .
[22] - المقالات و الفرق للقمی ص 114-115، فرق الشیعه للنوبختی ص 103-104 .
[23] - الغیبه للطوسی ص 75 .
[42] - سفینه البحار لعباس القمی ص 162 مؤسسه الوفاء، بیروت.
[25] - اكمال الدین لابن بابویه ص 312 ، اصول الكافی للكلینی 1/504 (هامش 2) ، مقتبس الاثر للحائری 14/314 مؤسسه الاعلمی، بیروت.
[26] - اكمال الدین بابویه ص 312. سفینه البحار لعباس القمی 1/162
[27] - الغیبه للطوسی ص 75
[28] - اكمال الدین لابن بابویه ص 451 . الاحتجاج للطبرسی 2/283 ط: النجف 1386 هـ و ص 469-470 ط: بیروت 1401 هـ. سفینه البحار لعباس القمی 1/163. مقتبس الاثر للحائری 14/316
[29]- اصول الكافی للكلینی 1/505 . اكمال الدین لابن بابویه ص 42 و همچنین می توانید به كتاب الغیبه للطوسی ص 75 مراجعه كنید.
1391/02/27
سایت نوار اسلام